جمعه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۶

حکایت اندر احوالات شیخ درویش


روزی شیخ ما را خواب همی بودی، و از گذران جهان اطراف خبر نداشتندی، از قضا در آن ساعات موبایل شیخ ما همی به صدا
در آمدی و فی الفور ساکت شدی(استفاده از صنعت میسد کال) ، چو این فعل مکرر شدندی شیخ ما را غضب در گرفتندی و سخن
جوشیدن گرفتندی و مصراعی چند به رسم یاد بود به شکل اس ام اس بر جریده ی عالم ثبت شدندی
"از میس تو بی وفا نگارم/شبها روی سایلنت می گذارم"
یار بیخیال همی گشت ، شیخ از ابتکار خود ارضا گشته عرش را می پیمود که خوابی سخت او را در گرفت