سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۴

بیزینس ِ زندگی

دقت که می کنی، می بینی:
رابطه ی موجود بین وقایعی که در طول زندگی برای آدم اتفاق می افته، یه سیستم پیچیده رو به تجسم در میاره.
این سیستم از واحد های ریز و درشت مختلف تشکیل شده و این واحدها تو بازه های زمانی کوتاه، میان و یا طولانی مدت با هم در حال بده و بستون کردنن در ابعاد و سطوح مختلف.

مثلاً آدم یه کاری می کنه نتیجه اش رو جور دیگه ده سال بعد می بینه..خوب یا بد.

مثال فیزیکی ساده شده اش: یه ساختار کریستالی که اسمش سیستمه و اتم های این کریستال که اسمشون هست واقعه. یه طرف سیستم رو ضربه بزنی، اتمها این ضربه رو منتقل می کنن به سمت دیگه.

یه واقعه در یک جای سیستم تاثیرگذار میشه روی یه واقعه ی دیگه در جای دیگه ی سیستم.

حالا ما از بچگی هی شروع می کنیم به تولید کردن و بعضی وقتها مناظره کردن وقایع مختلف زندگیمون، و مدت ها طول میکشه تا متوجه بشیم یه رابطه ی نا محسوس و مرموزی بین این وقایع هست.

اولش هم شک داریم، بعد که بارها تکرار شد اسم دار میشه.

اسمش میشه سیستم.

اسم سیستم هم مسن تر ها گذاشتن زندگی..

تو این سیستم زندگی:

کلاً،
هیچ چیز بدون درد به دست نمیاد.
هر چیزی که بخوای به دست بیاری باید براش یه دردی بکشی. به دستش هم که آوردی باید یه سری دردهایی بکشی برای نگه داشتنش. حالا یکی میگه درد، یکی میگه هزینه دادن، یکی میگه زحمت کشیدن.

هر چی هم که بیشتر و بیشتر به دست میاری، حالا پوله، سواده، فهمه، دوسته، نفوذه، شهرته..ظرفیتت بیشتر میشه برای بیشتر زحمت، درد و فلان کشیدن و لذا به دست آوردن بیشتر..و الی آخر. 

کلاً بر می گردی عقب رو نگاه که می کنی می بینی هر چی داری یه چیزی براش دادی. هر چی دادی یه چیزی جاش گرفتی.

در نهایتم بامت بیش، برفت بیش.
هیچ چیز دائمی نیست.
هیچ چیز هم مجانی نیست.

همین هایی که داری رو هم خواهی داد و یه جورایی یه چیزایی جاش خواهی گرفت.
نه الزاماً چیزهایی مستقیماً قابل بیان.
ولی یه جورایی یه چیزی بر می گرده.

کل زندگی و این دنیا و روابط توش مثل یه بیزینس بزرگ می مونه..
که توش پر از بیزینس منه..

زندگی همینه.
همینه زندگی.