سه‌شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۰

خاصّیت

آقا ما یه سگ خل وضعی داشتیم به نام هرکول، این بابا خیلی خنده بود کلاً رفتاراش هیچ شباهتی به سگا نداشت. این احمقو یه بار بسته بودیم زیر درخت از سر تنبیه، رفته بود رو درخت شروع کرده بود توت خوردن با شادابی تمام. یه سری هم یه قاچ هندونه رو با پوست خورد. یه مدت هم یاد گرفته بود شبا می رفت رو ماشین از اونجا می پرید از درخت خرمالو می کند. برعکس سگای دیگه هیچ توجهی هم به هیچ مسئله ای نداشت. حرف هم گوش نمی داد. تنبل و گشاد و زبون نفهم هم بود. توپ بازیو و دست دادن و پریدن اینارو هم کلاً بی علاقه بود. محبتی هم نداشت تقریباً، احتیاجی هم به مورد توجه واقع شدن هم نشون نمی داد. بدون غرش و سر و صدا و عصبانیتو اینا مثل بنز هم تمام صاحاباشو گاز جدی می گرفت بی خود و بی جهت، همونجا هم وایمیستاد با پررویی تمام بدون هیچ گونه ناله ای کتکشو می خورد و باز هم گاز می گرفت. اصلاً دیوانه بود طرف. یه بار یه دماسنج جیوه ای رو از تو یه جعبه درآورده بود و بازی...خلاصه ما که دماسنج شکسترو پیدا کردیم و جیوه ی توش رو نه...چند روز وایستادیم ببینیم میمیره دیدیم نه، طرف اصلن تو مایه های این قوانین دنیوی نمی گنجید. آخرشم دزدیدن بردنش راحت شدیم.
اون موقع ها مد بود به موبایل بند و اینا میبستن، یعنی هر کی بند موبایلش از جیبش میزد بیرون این بابا خیلی ریلکس میومد می کشید میبرد موبایلو، غریبه و آشنا هم حالیش نبود. راستش ما هیچ وقت یه پارس هم از این نشنیدیم، باهوشم بودا...تغذیش خیلی خوب بود هر چی هم دست آدم میدید می خواست.

می خوام بگم خیلی موجود خاصی بود اصن تو طبقه بندی سگا نمی گنجید، یعنی طبق مد بقیه سگا عمل نمیکرد، میگن این پدیده تو موجودات دیگه هم دیده میشه، آدم، سگ، گربه، پسر، دختر، همستر، موش خرما...
دیدید میگن مثلاً طرف آدم نیست...همینه دیگه...طرف سگ نبود اصلاً