شنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۰

همینجوری یه دفعه، بی خودی عطرت میپیچه تو اتاق، عطرت، عطر خودت...میبرتم تو یه دنیای دیگه، میرم میچرخم اونجا واسه خودم، بالا...بی وزن...حول هر سه تا محورم می چرخم...بی نظم...بی وزن...آهنگ که تموم شه، حالا شروع آهنگ بعدیه که سقوطت میده جلو لپ تاپت رو میز. پایینش سطل آشغال محبوب که همیشه کمک زیادی به تمرین نشونه گیریم کرده...اونور دیاگرام آهن-کربن مادر به فلان که رو دیواره و همواره اشاره داره که داداش من پنجاه درصد علم متالورژیم. این زیر هم که هزارتا پنجره بازه، ورد، پاور پوینت، پی دی اف های مختلف...مشق، پروژه، مت لب، مقاله، دد لاین، کلاس، درس، زهر مار...
- میگم، ببین منو، کلاً که چی حالا؟ در مجموع فوق لیسانس که سهله، گیریم حالا دکترا گرفتیم. از خارجه اونم.
- اون که اصن حرفشو نزن، داخل و خارج هم نداره. من کلاً می ترسم دکترا بگیرم پس فردا دوستای بچم تو مدرسه مسخرش کنن که چهه، فلانی باباش دکتره.
- آره دکتر بودن وضعیت ناجوریه.
یه شکلات انداخت زیر زبونش، یه سیگار هم روشن کرد. رفت پرت کرد خودشو رو کاناپه. 
- میخوای کلاً بیخیال شیم برگردیم ایران؟
- کسی نمونده ایران، همه رفتن، اصل مزیتش بچه ها بودن که یا رفتن یا دارن میرن. بعدشم، مثلاً چی می خوای بشی اونجا؟
- اینجا چی شدی مگه؟
- اقلاً یه درصدی احتمال میدیم که یه چی بشیم.
- دلتنگیو چه کنیم.
- ت.خ.م.ت.
- چند درصد؟
- هفت درصد
- چرا هفت تا
- پس چندتا
- بستگی به آدمش هم داره
- چی؟
- درصد دلتنگی
- آها.
- خودت خوبی حالا؟
- آره، آره، تو خوبی؟
- په نه په.
- حالا جدی تابستون میری ایران؟
- برم که چی؟ برم مثل همه علاف بچرخم دور خودم؟
- نه بابا، علاف چیه، میری میشینی با بچه های تیم خاله زنک، اصلاً آمار پشت آماره که میاد...
- آمار پشت آمار...آقا خداوکیلی ما نخوایم بدونیم کی الان میخواد کیو چیکار کنه کیو باید ببینیم؟
- چایی بزن
- قند بده
- راستی، چایی رو که داغ داغ بخوری در طولانی مدت نتیجش احتمال بالای سرطان مریه. و لذا، این انتخاب خودته که در ادامه ی زندگیت چایی رو داغ داغ بخوری یا بزاری سرد شه.
- خوب؟
- جمله خبری بود
- نمی دونستم چی می شد؟
- خیلی ساده ممکن بود تا آخر عمرت داغ بخوریو سرطانو هم بگیریو بمیری به امید خدا. خودتم نفهمی دقیقاً چی کار کردی که نتیجش شده این...به همین سادگی
- شایدم نه
-آره، ولی دونستنش یه رنج قشنگیو وارد زندگیت می کنه. همچین یه حال خاصی میده به قضیه
- آزار داری مگه؟
- نه، اطلاعات دارم
- ولی، نه. مراامی بیا و اطلاعاتمو زیاد نکن. خیلی چیزا رو ندونم شاید مضره ها ولی همچی راحت تره
- آره، اصن شاعر میگه ت.خ.م.ت که باشه کمتره
- آره، کمتره...که...ت.خ.م.ت...باشه
- باشه؟
- باشه
پ. ن:
- می دونی که اینجا هم فیلتر شده؟
- آره، چیه مگه؟
- کلاً هی اطلاعات عمومی می خوام بدم بهت.