چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸

آخرین نوای سه شنبه 28

متال بسیار بسیار زیبا:

پی نوشت:
- همونطور که در این آهنگ هم اشاره شده کلاً یاد دوران کودکی به خیر...یادمه بچه که بودیم از یه هفته مونده به چهارشنبه سوری منو برادرم شبا از خوشحالی و ذوق و شوق خوابمون نمی برد و همش می خواستیم یه جایی رو بترکونیم و همه محل از دستمون شاکی بودن ولی، الان دیگه فقط همون شبشو خوشحالیم و من که به شخصه تا دو روزمونده به چهارشنبه سوری اصلاً یادم نبود دو روز مونده!
- این دفعه به جای "آخرین نوای سه شنبه" شد "اولین نوای ساعت یازده صبح چهارشنبه"!، خلاصه ببخشید دیگه خیلی ضایع بود چهارشنبه سوری رو بشینم پای کامپیوتر و وبلاگ و این جور کارا...
- راستی بالاخره ما رفتیم استودیو و فعلاً موفق شدیم در روز اول، تقریباً یکی از کارهامونو در استودیو تم یوسف آباد ضبط کنیم، عمرش از خدا بخواهید که گر مقدور شود در ماه های آینده همه کارها ضبط و کنیم و خدا را چه دیدی؟ شاید گروه را ثبت کنیم و از این حرفا، ولی یکی از کارهارو که تا یکی دو هفته ی دیگه آماده میشه حتماً اینجا خواهم گذاشت. در ضمن آرش پژند مقدم هم اونجا بود و ما یه بار از نزدیک ایشونو زیارت کردیم، عجب درامزی میزنه این بابا و چقدر هم باحاله و البته مثل بقیه ی درامرهای عالم خیلی حجیم و بزرگ هم هست.