جمعه، آذر ۲۲، ۱۳۸۷

سوسپانسیون


جمعیتی بودند که همیشه با هم درکشمکش و برخورد و این ور و اون ور بودند...،عذاب می کشید دوستمان از دوستی با ایشان، می گفت: اگر پلیس بودم دستگیرشان می کردم، به جرم تشویش اذهان خصوصی.


پ. ن: محلول سوسپانسیونیم که آرامش ما ته نشینی ماست

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷

فیل 1

I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good

شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۷

ارتباط 2

دیشب یک لیوان آب خوردیم، حالی داد عظیم، تعجب کردیم کلاً از این حال خوب، فکر که کردیم دیدیم مدتی بود با یک لیوان آب به خوبی ارتباط برقرار نکرده بودیم، این روزها فکر مشغولی ها گاهی ارتباطمان را قطع می کنند با لذات ساده، تا می آییم کانکت شویم و حضورمان را بدست آوریم خط شلوغ میشود و ما هم دیسکانکت.
پ. ن: آب رو که ریختم رو میز خودش این شکلی شد.