جمعه، آذر ۲۲، ۱۳۸۷

سوسپانسیون


جمعیتی بودند که همیشه با هم درکشمکش و برخورد و این ور و اون ور بودند...،عذاب می کشید دوستمان از دوستی با ایشان، می گفت: اگر پلیس بودم دستگیرشان می کردم، به جرم تشویش اذهان خصوصی.


پ. ن: محلول سوسپانسیونیم که آرامش ما ته نشینی ماست

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷

فیل 1

I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good I Feel Good

شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۷

ارتباط 2

دیشب یک لیوان آب خوردیم، حالی داد عظیم، تعجب کردیم کلاً از این حال خوب، فکر که کردیم دیدیم مدتی بود با یک لیوان آب به خوبی ارتباط برقرار نکرده بودیم، این روزها فکر مشغولی ها گاهی ارتباطمان را قطع می کنند با لذات ساده، تا می آییم کانکت شویم و حضورمان را بدست آوریم خط شلوغ میشود و ما هم دیسکانکت.
پ. ن: آب رو که ریختم رو میز خودش این شکلی شد.



پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷

Clock Alarm

عادت داشتیم آهنگ های مورد علاقه مان را زنگ ساعت موبایلمان بگذاریم، تا با نوایی دلنشین از خواب بیدار شویم...، ولی با این کار تنها باعث کم شدن تعداد آهنگ های مورد علاقه ی خود شده ایم ظاهرا، این نکته را که کشف کردیم مدتی را مِن حیث المجموع خرسند زندگی کردیم

شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۷

جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷

اسپری در دمای واقعاً زیر صفر درجه





شرط بسته بودیم که بنویسیم، اینگونه:
"Dashnari was here"
نوشتیم...، مکان: جاده چالوس، به سمت چالوس بعد از تونل کندوان، نرسیده به سیاه بیشه
پ. ن: هوا بسیار سرد بود، ولی لرزیدیمو نوشتیم

(3) Versatility



بارون که میاد دانشکده عجیب ساکت می شه، پسرا که میرن بیرون سیگار بکشن، دخترا هم که از ازل تا ابد سخت مشغول تحصیل علم بودن کلا
پ. ن: منم که می مونم تو دانشکده عکس میگیرم از این وقایع، راستی به قول سامان اگه عکس بالایی رو 90 یا 180 درجه بچرخونیم عکس باحالی میشه

چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۷

یادآوری 2


بی خودی عادت کرده ایم به پیمانه، با شکردان هم می توان شکر ریخت گاهی
پ. ن: خودمان را می گوییم

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۷

آکواریوم (1)

به ماهی هایمان پنیر لازانیا که می دهیم احساس می کنیم بیشتر دوستمان می دارند
پ. ن: معلوم است از رفتارشان، در ضمن عکس هم از خودم

چهارشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۷

لوازم التحریر


تصور کن...،اتاق دور تا دور کتاب چیده شده در کتابخانه تا سقف، بوی چوب، میز چوبی در وسط، سکوت مطلق،چراغ مطالعه روشن، یک لیوان چای، سیگار، فندک فلزی، زیر سیگاری چوبی،روان نویس مشکی، کاغذ کاهی، منم پشت میز...آرام...آرام

پ.ن: عکس از خودم

پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۷

مرام (1)

آنکه را پسند شود شارژ کنیم/چون هوا بد شود فک زنی آغاز کنیم
در مجلس دوستان خوش بود هزل کنیم/ار شوند شاخ یکی چند نفری هجو را سرلوحه ی رفتار کنیم
پ.ن: یه کلاس شاعری هم سر فرصت باید برم

تقلب




ما و ما و نصف ما و نصفه ای از نصف ما، گر تو هم با ما شوی صد می زنیم
پ.ن : بابا من خسته شدم از بس مطالبمو تو وبلاگای مردم دیدم، شما که حال میدید به ما اینارو تو وبلاگاتون می نویسید اقلاً حالشو بیشتر کنید منبعشو هم ذکر کنید

پنجشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۷

نمک


گفتم غم تو دارم/گفتا اوکِی ردیفه
گفتم که ماه من شو/گفتا شیطون مگه زرنگی؟

پ. ن: دو نقطه دی فراموش نشود

دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۷

چشم


اینگونه پیداست که در این مناطق تنها حس مردان به زنان کنجکاوی است، بسیار خرسند شدیم از این موضوع

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

خاطرات یک تولد


یاد داریم بچه که بودیم سر صف مدرسه می دیدیم که گاهی به دوستانمان که نامهایشان علی، محمد،سجاد، صادق و... بود جایزه می دادند به صورت فله، تحقیق که می کردیم آگاه می شدیم که آن روز خاص تولد یکی از بزرگان امامان و یا پیامبران و ... با همین نام بوده است، سوال بوده است برای ما و مانده است از آن دوران که آیا نمی شد با خدا هماهنگ کرد که پیامبری با نام "حضرت نریمان" مبعوث کند که در روز تولدش به ما هم الکی هدیه ای به رسم یادبود بدهند، اگر چنین می شد در عالم بچگی دل خوش کنکی می داشتیم اساسی و همچنین تلی از هدایای فله ای

سه‌شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۷

(2) Versatility




بازدهی


فصل امتحانات است، درس می خوانند اطرافیان، گویا باز می شود ذهنشان این مواقع...مناسب است برای قشر اهل مطالعه و باهوش...فکر می کنند و تز می دهند، و خوشحالند از این بابت...

دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷

ارتباط (1)


دوستان خارج زندگی کرده اینگونه می گویند: "در ایرانمان نگه نمی داریم حریم شخصی را برای اطرافیانمان..."

ما که تجربه ی آنها را نداریم ولی احساسمان مثبت است با حرفشان...

مرد داستان فروش

خیلی وقت بود کتابی نخونده بودم که ترغیبم کنه تا آخرش برم، بعضی جمله هاش خیلی خوبه، بعضی وقتا هم آدم می تونه خودشو جای قهرمان داستان فرض کنه، حرفای خوبی هم زده بعضاً:
-"اما آدم وقتی می نویسد که چیزی برای گفتن داشته باشد، آدم وقتی می نویسد که با کلماتش انسانهای دیگر را تسلی دهد. آدم که نمی تواند روی مارپیچ کهکشان راه شیری پشت میزش بنشیند و بنویسد و فقط برای ن-و-ش-ت-ن بنویسد. این اعتقاد من است."
و یا چیزهای باحال دیگه، مثلاً:
-"هر چقدر که دو نفر بیشتر با هم حرف داشته باشند به همان اندازه آهسته تر در کنار هم راه می روند."
تعداد صفحاتش هم خوبه 240 صفحه(چون معمولاً کتابهای بالای 300 صفحه نمی خونم)، نشر کتابسرای تندیس، قیمت 2500

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۷

Heat Treatment


تابستان است و هوا گرم است ذاتاً، ظهرها که در آرامش و گرما می خوابیم آنیل می شویم تبعاٌ، زندگی این روزها رویمان کار سرد و کار گرم انجام می دهد سهواٌ، بعد از گذشت این سالهای عمر اکنون می بینیم کار سخت شده ایم کلاٌ...

پ.ن: متالورژی و مواد هم خوب رشته ای است ها

Symbols


نشانه ها را نیز باید کنار گذاشت گاهی، کارگردان نقش مجردها را که به شما بدهد حلقه تان را باید بیرون بیارید دیگر...

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۷

(1) Damnation



سال های سال است که بیش از حد لازم فکر می کنیم، دیگر عادتی شده است برایمان، اکنون خسته ایم و متفکر...، باید ترک بدهیم خودمان را...

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۷

RELAX

خانه ی دوستمان رفته بودیم...، در شمال تهران منزل داشتند، هوس آدامس کردیم، لا جرم به نزدیکترین بقالی رفتیم و طبق عادت آدامس"ریلکس" قرمز با همان بسته بندی مستطیلی شکل معروف را با دست نشان دادیم، گویا متوجه نشده بودند که ما چه می خواهیم...، به خانه که آمدیم بیشتر دقت کردیم...، آدامس نبود

شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۷

گوجه سبز

دندان پزشک رفته بودیم، گویا دستگاه هایشان استریل نبود، دهانمان زخم شده است و دردناک...، این روزها گوجه سبز با نمک که می خوریم گریه می کنیم...

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۷

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۷

The ideology

"The ideologist is a man who falls for the fraud perpetrated on him by his own intellect: that an idea, i.e. the symbol of a momentarily perceived reality, can possess absolute reality."
-Socrates

"I am not a Marxist."
-Karl "Groucho" Marx


"The world eludes us because it becomes itself again."
-Lewis Carroll

سه‌شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۶

خبر



راستی یه مدت که خیلی دوست دارم که از بلاگم به بلاگای دوستام لینک بدم در حقیقت دارم دوستای وبلاگ نویسمو کشف می کنم، خوشحال میشم لینکتونو برام بفرستین
مرسی